بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ در حسینیه امام خمینی(ره) بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداه المهدیّین سیّما بقیّهالله فی الارضین.خیلی خوشآمدید عزیزان من، برادران، خواهران. […]
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ در حسینیه امام خمینی(ره)
و الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداه المهدیّین سیّما بقیّهالله فی الارضین.خیلی خوشآمدید عزیزان من، برادران، خواهران. این جلسه برای من جلسهی بسیار لذّتبخش و شیرینی است؛ هم دیدار شماها، هم این مطالبی که دوستان، اینجا بیان کردند. بسیاری از این فرمایشاتِ آقایان حرفهای دل ما است و میبینم که با تعبیرات خوب، جملهبندیهای خوب، تعبیرات پخته و حاکی از عمق فکری، از زبان جوانان حوزهها، بیرون میآید؛ واقعاً انسان لذّت میبرد و من خدا را شکر میکنم.یکی از آقایان به دورهی جوانیِ من اشاره کردند؛ من عرض میکنم سطح اینهایی که شما گفتید و این حرفهایی که شما زدید، از سطح آنچه ما در جوانی فکر میکردیم، خیلی بالاتر است؛ یعنی واقعاً این جوری است، این را بدون مبالغه عرض میکنم. خب ما هم در دورهی جوانی چرا، یک فکرهایی به ذهنمان میرسید، حرفهایی میزدیم امّا الان سطح کار شما، سطح فکرتان، سطح فرهنگ بیانیتان خیلی بالاتر است از آنچه ما در دورهی جوانی بودیم. معنای این چیست؟ معنایش پیشرفت است، معنایش حرکت است. و این حرکت، چیز بسیار مبارکی است. البتّه حرکت باید درونجوش، درونزا، متّکی به اصالتها باشد. یک شعر خیلی قشنگی یکی از آقایان خواندند که من نشنفته بودم این بیت را و یادداشت کردم:
آب طلبنکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهای است که قربانیات کنند(۲)
این آب طلبنکرده، این [چیزی] که از بیرون میآورند به ما میدهند، آب هم نیست، آب گلآلود است؛ باید از درون بجوشیم؛ باید مثل چشمه بجوشیم و حرکت کنیم و آبیاری کنیم. بنابراین برای من جلسه، جلسهی خیلی خوبی است.
[صحبت شد از] تخصّصگرایی. چند نفر از آقایان -بخصوص یکی دو نفر از آقایان به تفصیل- راجع به تخصّصگرایی بحث کردند. خوشبختانه این کار -[یعنی] فقههای تخصّصی- در قم شروع شده؛ البتّه در مورد فقه حرف خیلی زیاد است. فقه خیلی اهمّیّت دارد؛ یک عدّهای خیال میکنند فقه، چون اسمش فروع دین است یعنی کارهای فرعی؛ نخیر، فقه استخوانبندی و در واقع ستون فقرات زندگی اجتماعی است؛ فقه این است، متکفّل این است. حالا اگر ما به خیلی از بخشهایش توجّه نمیکنیم، نقص از ما است وَالّا فقه یعنی ادارهی زندگی، یعنی تبیین نظام زندگی اجتماعی و سیاسی. بالاخره اینکه ما در این زمینه تخصّصگرایی کنیم و تخصّصها را هر چه ریزتر کنیم، البتّه فکر خیلی خوبی است، دارد هم میشود، منتها غفلت نشود از برخی از عیوب تخصّص. سالها است عدّهای از متفکّرین در دنیا به این نتیجه رسیدهاند که تخصّصی شدن در کنار منافعی که دارد، مضارّی(۳) هم دارد. برخی از علوم بینرشتهای و مانند اینها برای این است که این نقصها را جبران کند؛ شما هم اگر چنانچه دنبال تخصّص میروید، باید به این نکته توجّه کنید که تخصّص خوب است امّا در کنارش ممکن است عیوبی هم داشته باشد که باید به آن برسید.
اشاره شد به تشکیل یک قرارگاه برای شناسایی؛ خب قرارگاه نمیخواهد تشکیل بدهیم، همین حوزه قرارگاه است، همین مجموعهی مدیریّت حوزه، خودش قرارگاه است دیگر؛ دائم تشکیلات درست کردن در کنار هم، طبق تجربهی ما خیلی کارآمد نیست.
و این آخر هم یکی دیگر از خانمها پیشنهادهایی در همین زمینه داشتند که آنها هم مهم است، [از جمله اینکه] ظرفیّتهایی که در طلّاب خواهر هست، به رسمیّت شناخته بشود و در مراکز گوناگون فرهنگی و فکری و مانند اینها، در این کمیسیونها، کمیتهها، شوراها و در مراکز رسمی از اینها استفاده بشود؛ این به نظر من جزو کارهای مهمّی است که در حوزه باید انجام بگیرد. ما هم اگر از لحاظ اجرائی کمکی لازم باشد بکنیم، حرفی نداریم. این کار، کار ما نیست، کار حوزه است؛ منتها ما میتوانیم از لحاظ اجرائی سفارش کنیم، کمک کنیم، که میکنیم اگر مطلبی برسد.
یکی دیگر از مطالبی که آقایان گفتند «فاصله بین ادراک حوزویان» [بود]؛ نه، الحمدللّه مظهر ادراک حوزویان همین شماها هستید؛ همین شما، حوزهی مشهد، حوزهی اصفهان، حوزهی تهران، بعد مرکز هم حوزهی قم؛ سطحِ ادراکیِ حوزه همینهایی است که شماها دارید بیان میکنید. البتّه همه جا اختلاف نظرهایی وجود دارد، اختلاف سطوحی وجود دارد؛ آن به جای خود، علاج خودش را دارد، لکن به نظر من خیلی خوب است.
به هر حال، دوستان مطالب خوبی را بیان کردند. من خواهش میکنم این نوشتههایی که آقایان دارند، همه را به ما بدهند؛ یعنی چون دیدم همه از روی نوشته میخوانند -این کار خوبی هم هست- همین نوشتههایی که آقایان نوشتهاند، اینها را به ما بدهند؛ آقایان حوزه هم روی اینها فکر کنند، کار کنند و ما هم مطّلع باشیم و در جریان باشیم که این کارها چیست.
مطلبی که بنده میخواهم عرض بکنم و یادداشت کردهام که بگویم، نکتهی اوّلش این است که عزیزان! بدانید امروز وظیفهی حوزههای علمیّه از گذشته سنگینتر است. علّت هم این است که امروز نیاز و قبول بیشتر از گذشته است؛ هم نیاز بیشتر است، هم قبول بیشتر است. امروز اقبال به مفاهیم برجسته و عالی دینی در بین جوانان -نه فقط جوانان ما، جوانان دنیای اسلام و بلکه جوانان خارج از دنیای اسلام- وجود دارد. حالا مبالغه نمیخواهیم بکنیم، [امّا] در کشورهای اسلامی، در بعضی از جاها واقعاً اقبال فراوان است، در بعضی جاها کمتر است لکن وجود دارد؛ در غیر کشورهای اسلامی هم همین جور. مثلاً ما یک نامهای نوشتیم به جوانان کشورهای غربی؛ خب اقبال شد یعنی در یک مواردی بازخوردش دیده شد. [البتّه] بعضیها مبالغه کردند که این پخش شد، چنان شد؛ نه، آن جوری نبود، امّا به آن توجّه شد، پاسخ داده شد؛ به ما پیغام دادند، نامه دادند، نوشته دادند. این نشاندهندهی این است که این حرفها مستمع دارد، طالب دارد. لذا نیاز به مفاهیم عالی حوزه امروز زیاد است، قبول هم زیاد است.
شاید [در میان] کسانی که مثلاً صد سال پیش زندگی میکردند، ایمانهای قرصی در بین مردم متدیّن وجود داشت لکن جلوهی عملی نداشت. شما ملاحظه کنید شیخ فضلالله نوری با آن عظمت را، ملّای به آن بزرگی را، اینجا وسط تهران به دار کشیدند، آن کسی هم که او را به دار کشید یک ارمنی بود -یک افسرِ ارمنیِ ایرانی؛ یعنی غیر مسلمان بود- عدّهای هم گوشه کنار یک اشکی ریختند، امّا هیچ حرکتی انجام نگرفت؛ با اینکه آن وقت رضاخانی هم سر کار نبود که حالا بگوییم مثلاً حکومت دیکتاتوریِ آنچنانیای بود؛ یعنی تحرّک وجود نداشت. حالا این را مقایسه کنید با این شهیدِ طلبهی همدانی ما؛(۴) یک طلبهی همدانی، در خیابان با مظلومیّت به شهادت رسید؛ شما دیدید همدان چه غوغایی شد برای تشییع او! چه انعکاسی در ایران پیدا کرد؟ همه احساس همدردی کردند، همه احساس علاقه کردند؛ اگر آن جنازهی مطهّر در تهران یا در مشهد یا در اصفهان یا در تبریز تشییع میشد، همین جور اجتماع عظیمی به وجود میآمد؛ امروز مردم این جوری هستند. حالا یک عدّهای تبلیغ میکنند که مردم از دین فاصله گرفتهاند؛ نخیر، به هیچ وجه این جوری نیست. ما آن زمان را هم دیدهایم، آن زمان هم طلبه بودیم.
در زمینهی مسائلی که ارتباط مستقیمی با دین ندارد، مثل علوم طبیعی و مانند آن که مستقیماً ارتباطی با زیربنای فکریِ دینی ندارد، جهتگیری اینها را هم حوزه بایستی معیّن کند؛ یعنی جهتگیری حرکت علمی را حوزهها باید معیّن کنند، چون این کارِ دین است؛ دین است که به علم جهت میدهد. علم میتواند در خدمت بشر باشد، میتواند علیه بشر باشد؛ میتواند در خدمت عدالت باشد، میتواند در خدمت ظالمین و مستکبرانِ طواغیتِ عالم باشد؛ کمااینکه الان هست. این جهت دادن به علم هم به عهدهی حوزه است.
خب، من یک آیاتی را هم یادداشت کرده بودم که برایتان بخوانم، [منتها] چون چند دقیقهای بیشتر به اذان نداریم، دیگر مجال نیست.
یک مسئله این است که در حوزه ممکن است در مسائل گوناگون اختلاف نظر وجود داشته باشد؛ در مسائل علمی که اختلاف نظر هست، در جهتگیریهای فکری که اختلاف نظر هست، در زمینههای سیاسی هم اختلاف نظر ممکن است باشد؛ این اشکال ندارد؛ اختلافات را باید مدیریّت کرد. مواظب باشید اختلاف نظرها به درگیری و تشنّج و ناخن زدن به چهرهی یکدیگر نینجامد! ما در گذشته در سنّت حوزههای خودمان داشتهایم که حالا من آخرین موردش را که بخواهم عرض بکنم، مرحوم حاج شیخ مجتبیٰ قزوینی (رضوان الله علیه) [است که] ملّای برجستهی بزرگی در مشهد بود، ضدّ فلسفه و عرفان. بنده خودم جزو ارادتمندان ایشان بودم و هستم؛ مرد واقعاً بزرگی بود امّا سلیقهی علمی ایشان این بود: درست ضدّ فلسفه و ضدّ عرفان که کتاب هم در این زمینه نوشته بود، تدریس هم میکرد؛ جزو برجستهترین شاگردهای مرحوم آمیرزا مهدی اصفهانی بود؛ و امام بزرگوار، مغز فلسفه و عرفان بود، لُبّ فلسفه و عرفان بود؛ خب اینها خیلی با هم فاصله دارند، یعنی درست بکلّی در دو قطب یک طیف قرار دارند. وقتی که مبارزات شروع شد و امام نشان داد که رهبر این مبارزه است -امام از روزهای اوّلِ مبارزه این را اثبات کرد- این آقای حاج شیخ مجتبیٰ قزوینی با همهی این اختلافاتی که داشت، بلند شد از مشهد و یک جماعتی را هم با خودش برداشت، آمدند دیدن امام در قم؛ آمدند اظهار ارادت به امام کردند. تا وقتی هم ایشان زنده بود -سال ۱۳۴۶ ایشان از دنیا رفت- پای انقلاب بود، یعنی واقعاً امید ما طلبههای مبارزِ آن روز در مشهد به مرحوم حاج شیخ مجتبیٰ بود، با اینکه اختلاف سلیقهاش با امام این جوری بود.
مرحوم آمیرزا جواد آقای تهرانی ملّای دیگری بود در رتبههای بعدی از همان جماعتِ مخالفین فلسفه و عرفان که ما خدمت ایشان درس هم خوانده بودیم. ایشان خب نقطهی مقابل بودند دیگر. ایشان قبل از انقلاب اظهار ارادت به امام میکرد. من خودم قبل از پیروزی انقلاب از ایشان شنیده بودم اظهار ارادت و علاقهی به امام را؛ بعد از پیروزی انقلاب هم این آدم بلند شد رفت جنگ؛ پیرمرد هفتاد هشتاد ساله بلند شد، رفت لباس بسیجی پوشید و پای خمپاره [ایستاد] و مشغول جنگ شد؛ یعنی ما آدمهای این جوری داشتیم. [یعنی] اختلاف فکری، در عین حال اتّحاد به معنای واقعی کلمه؛ للّه، فیالله، فیسبیلالله.
در قدیم هم داشتیم؛ مرحوم صاحب حدائقِ(۱۷) اخباری -البتّه اخباریِ واقعاً ملّا؛ صاحب حدائق واقعاً ملّا است- و مرحوم آقا باقر بهبهانی، اصولیِ متمحّضِ(۱۸) قُحِّ(۱۹) اصول و در واقع زندهکنندهی اصول در یک برههای از تاریخ حوزههای علمیّهی ما؛ این دو نفر هر دو کربلا بودند، با هم مباحثات تند و زیادی داشتند. مرحوم صاحب حدائق وصیّت کرد که [وقتی] از دنیا رفتم، نماز من را آقا باقر بهبهانی بخواند و همین کار هم شد؛ ایشان از دنیا رفت، مرحوم آقا باقر بهبهانی نماز ایشان را [خواند]. یعنی این چیزها در حوزه وجود داشته. البتّه ضدّش و خلافش هم بوده؛ تزاحمات بیخودی، تعارضهای بیجا، از اینها هم داشتهایم؛ امّا برجستگان ما این جور بودند.
در حوزه از یک طرف طلبههای جوان باید ادب را، اطاعت را نسبت به بزرگان حوزه، نسبت به مراجع تقلید حفظ کنند، همین طور که در همین منشور روحانیّت امام (رضوان الله علیه) همینها هست. آن بزرگان حوزه هم باید حلم را و تحمّل را نسبت به جوانها در نظر داشته باشند. از یک طرف حلم و تحمّل لازم است، از یک طرف هم ادب و اطاعت لازم است. (اذان شده؟(۲۰) خیلی ببخشید.)
والسّلام علیکم و رحمهالله و برکاته
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید